ليلي
خدا گفت :لیلی یك ماجراست ، ماجرایی آكنده از من
ماجرایی كه باید بسازیش .
شیطان گفت : تنها یك اتفاق است . بنشین تا بیفتد
آنان كه حرف شیطان را باور كردند ، نشستند
و لیلی هیچ گاه اتفاق نیافتاد
مجنون اما بلند شد ، رفت تا لیلی را بسازد
خدا گفت : لیلی درد است ، درد زادنی نو ، تولدی به دست خویشتن
شیطان گفت : آسودگی ست . خیالی ست خوش
خدا گفت : لیلی ، رفتن است ، عبور است و رد شدن
شیطان گفت : ماندن است . فرو ریختن در خود
خدا گفت : لیلی جستجوست . لیلی نرسیدن است و بخشیدن
شیطان گفت : خواستن است . گرفتن و تملك
خدا گفت : لیلی سخت است . دیر است و دور از دست
شیطان گفت : ساده است . همین جا و دم دست
و دنیا پر شد از لیلی های زود . لیلی های ساده ...
ساده ی اینجایی ...
لیلی های نزدیك ...
نظرات شما عزیزان: